کودکان این خانواده ها کنجکاوی بیشتری از خود نشان می دهند، خلاق هستند و بین همسالان خود محبوبیت بیشتری دارند و بالاخره می توانند رهبری گروه همسالان خود را بر عهده
والدین مستبد و دیکتاتور
در این الگو والدین به اعمال قدرت و انضباط اجباری تأکید می کنند. دانشمندان معتقدند:" این والدین با فرزندان خود کمتر گرم و صمیمی هستند، کودکان خود را بسیار کنترل می کنند و برای آنها از قدرتشان استفاده می نمایند. آنان فرزندان خود را تشویق به مخالفت با قواعد و تصمیمات خود نمی کنند و کمتر با آنان گرم و مهربان هستند."
در چنین خانواده ای فقط دیکتاتور تصمیم می گیرد، هدف تعیین می کند، راه نشان می دهد، وظیفه افراد را مشخص می کند، امور زندگی را ترتیب می دهد، همه باید مطابق میل و دلخواه او رفتار کنند، او فقط حق اظهار نظر دارد و دستور او باید بدون چون و چرا از طرف دیگران اجرا شود. آنچه را که خوب دانست، خوب است و آنچه که به نظر او بد جلوه کند، بد تلقی می شود. والدین مستبد برای دستوراتی که می دهند، دلیل نمی آورند.
بعضی از والدین از سر خشم چنین روشی را در پیش می گیرند و بعضی دیگر نمی خواهند درد سر توضیح دادن و بحث و گفت و گو را تقبل کنند و بعضی دیگر هم این کار را یاد دادن به نوجوان برای مرجع قدرت بودن می پندارند.
مهم ترین خصوصیات والدین دیکتاتور به شرح زیر است:
1- برای دستوراتی که می دهند، دلیل نمی آورند.
2- فرزندان باید بی چون و چرا از والدین اطاعت کنند.
3- برای عقاید و نظرات فرزندان ارزش قائل نیستند.
4- معمولا یک نفر( پدر یا مادر) حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است.
5- با فرزندان خود گرم و صمیمی نیستند.
فرزندانی که والدین مستبد و دیکتاتور داشته اند، کمتر متکی به خود هستند و از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند. آنها نمی توانند به تنهایی کارهایشان را انجام دهند یا از خود عقیده ای داشته باشند، شاید به این دلیل که هیچ گونه فرصتی برای اظهار نظر و انجام کارهای مستقل از طرف والدین به آنها داده نشده است.
بچه هایی که در محیط دیکتاتوری پرورش می یابند، در هر حالت، تسلیم و اطاعت از خود نشان می دهند، ولی در واقع دچار هیجان و اضطرابند. این بچه ها اغلب در مقابل دیگران حالت خصومت و دشمنی به خود می گیرند.
کودکان والدین دیکتاتور نسبت به کودکان والدین مقتدر در برقراری رابطه با همتاها و احراز موضع فعال و نیز استقلال رأی در مرتبه هایی پایین تر قرار می گیرند. این کودکان همچنین به صورت افرادی پرخاشگر، غیر فعال، منزوی و غمزده، آسیبب پذیر نسبت به فشار محیط توصیف شده اند.
آنان به بچه های هم سن و سال یا کوچک تر از خود آسیب می رسانند و معمولا چون افکار و عقاید خاصی را بدون چون و چرا پذیرفته اند، افرادی متعصب بار می آیند، از به سر بردن با دیگران عاجزند، در زمینه های عاطفی و اجتماعی رشد کافی ندارند، در کارهای گروهی شرکت نمی کنند، اغلب متزلزل و ضعیف النفس هستند، از قبول مسوولیت شانه خالی می کنند، نسبت به بزرگسالان به طور کلی بد بین هستند و در مراحل مختلف زندگی از ضعف و بی لیاقتی خود رنج می برند و غالبا در تحصیل موفق نیستند.
این نوجوانان خلاقیت کمتری دارند، ذهن کنجکاوی ندارند، از لحاظ اخلاقی کمتر رشد یافته اند و در برخورد با مسائل روزمره عملی، تحصیلی و ذهنی انعطاف پذیری کمتری دارند. معمولاً والدین خود را نا مهربان و سهل انگار می دانند و معتقدند که انتظارات و تقاضاهایشان غیر منطقی و نادرست است.
والدین مستبد فرزندان خود را به اطاعت کورکورانه مجبور می کنند و آنها را محدود کرده و اختیار و آزادی کمتری به آنها می دهند و معتقدند که رفتار کودکان باید زیر نظر والدین باشد. در نتیجه ضوابط رفتاری این والدین انعطاف ناپذیر و یک جانبه است و گاهی اوقات برای اجرای همان ضوابط رفتاری فرزندان خود را تنبیه می کنند.
والدین مستبد از فرزندان نوجوان خود می خواهند که با آنها بحث نکنند و بزرگسالان را زیر سوأل نبرند و به نوجوانان گوشزد می کنند که وقتی بزرگتر شدند متوجه اشتباهات کنونی خود خواهند شد. وقتی فرزندشان نمره خوبی می گیرد از او می خواهند که باز هم نمره بهتری بگیرد و موقعی که او نمره بدی می گیرد به شدت ناراحت می شوند و بر سخت گیری های خود می افزایند.
والدین مستبد بسیار پر توقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند. پیام های کلامی والدین یک جانبه و فاقد محتوای عاطفی است. نمایش قدرت والدین اولین عامل است. والدین مستبد غالبا هنگام اعمال رهنمود ها دلیلی ارائه نمی کنند و به ندرت به تشویق پاسخ های کلامی می پردازند و تا جایی که ممکن است در برابر استدلال کودکان خود تغییر موضع نمی دهند و کمترین مهرورزی را اعمال می کنند.
والدین مستبد عموما نسبت به تلاش های کودکان برای حمایت و توجه بی تفاوتند و به ندرت از تقویت مثبت استفاده می کنند. برای کنترل کودکان خود از شیوه های ایجاد ترس استفاده می کنند. بین والدین مستبد و فرزندانشان هیچ گونه تفاهمی وجود ندارد.
والدین مستبد در تلاش هستند رفتارها و نگرش های کودک را بر اساس یک دسته معیارهای رفتاری شکل داده و کنترل و ارزیابی کنند، معیارهایی که معمولا مطلق بوده و قدرتی بالاتر آنها را تعیین کرده است.
این والدین اطاعت کودک را یک حسن تلقی می کنند و در مواقعی که اعمال و رفتار کودک در تعارض با معیارهای رفتاری آنها قرار گیرد، از تنبیه و اعمال زور برای مهار خواسته کودک استفاده می کنند. والدین مستبد به القاء ارزش هایی همچون احترام به قدرت، احترام به کار، احترام به حفظ نظم و ساختار سنتی می پردازند. آنها معتقدند که کودک باید هر آنچه را که از نظر والدین درست است بپذیرد.
والدین سهل گیر
این والدین فرزندان خود را کنترل نمی کنند، از آنان توقعی ندارند، در امور خانه نظم و ترتیبی ندارند و در تنبیه و پاداش دادن فرزندان خود چندان جدی نیستند. از فرزندان خود انتظار عاقلانه ندارند و به آنان آموزش استقلال و متکی بودن به خود را نمی دهند.
والدین سهل گیر به حد افراط مساوات طلبند و اجازه می دهند فرزندانشان هر کاری را که می خواهند انجام دهند. والدین سهل گیر فرزندان خود را به حال خود رها می کنند، بدون آنکه سرمشقی از یک بزرگسال مسوول را برای آنها ترسیم نمایند.
با توجه به آزادی زیادی که در این خانواده وجود دارد هر کسی به میل خود رفتار می کند، در نتیجه نوعی هرج و مرج و بی نظمی در محیط خانه حکم فرماست. خصوصیات این گونه خانواده ها عبارتند از:
1- آزادی مطلق حکم فرماست.
2- والدین از فرزندان خود انتظار رفتار عاقلانه ندارند.
3- والدین در نظم و ترتیب یا تنبیه و تشویق چندان جدی نیستند.
4- نوعی هرج و مرج و تزلزل در خانواده حکم فرماست. در کل این کودکان از اتکا به خود، خود رأیی یا استقلال رأی اندکی برخوردارند. این کودکان نسنجیده عمل می کنند و به فعالیت بی هدف می پردازند.
5- این فرزندان هیچ آموزشی در مورد استقلال و متکی به خود بودن نمی بینند.
فرزندان چون از نظم و ترتیب هیچ بهره ای نبرده اند، افرادی خود رأی هستند و در ارتباط با دیگران مشکل دارند، چرا که به میل و خواسته دیگران توجهی نداشته و تنها مسأله مورد علاقه آنها امیال و خواسته های خودشان است. از قبول مسوولیت عاجزند و در زندگی اجتماعی با دیگران دچار مشکل شده و اغلب در زندگی فردی با شکست مواجه می شوند.
فرزندان این والدین سرد، بی بند و بار، لاابالی و سهل انگار، خود خواه و بی هدف هستند و هیچ معیار و میزانی برای اعمال و افکارشان قائل نیستند.
والدین سهل گیر ملاک و معیاری برای تربیت کودکان ندارند، اگر هم داشته باشند بنا به شرایط و مقتضیات، به کرات دگرگون می شود. این گونه والدین از بابت اعمال کنترل تفریط کرده و مسوولیتی در قبال پرورش فرزندانشان احساس نمی کنند. این والدین به ندرت رفتارهای ناپسند فرزندانشان را تنبیه می کند.
والدینی که سهل گیر، بی اعتنا و یا به حد افراط مساوات طلبند نیز نمی توانند آن طور که نوجوانان نیاز دارند حامی آنان باشند. بعضی از والدین می گذارند که نوجوانان هر کاری که می خواهند بکنند، شاید به این دلیل که کاری به کار نوجوان ندارند و یا اینکه اهمیتی نمی دهند. بعضی دیگر از مسوولیت خود برداشت نادرستی دارند.
والدین سهل انگار در ابعاد کنترل و خواسته های معقول در پایین ترین سطح هستند. خانواده والدین سهل انگار نسبتاً آشفته است، فعالیت خانواده نامنظم و اعمال مقررات اهمال کارانه است. هر دو والد کنترل اندکی بر فرزندانشان دارند. این والدین در خصوص انضباط کودک از نگرش هایی متعارض برخوردارند.
والدین سهل انگار در عین حالی که به ظاهر نسبت به کودکان خود حساس هستند، اما توقع چندانی از آنان ندارند. فقدان خواسته های معقول همراه با خودداری از ارائه دلیل و درگیری در گفت و گو با کودک همواره از ویژگی های این والدین به شمار می رود.
این والدین به ندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه می دهند. آنها در توالی کنترل، افرادی زورگو و سرکوبگر هستند و از روش های احساس گناه و انحراف استفاده می کنند. این والدین نیز در بیشتر موارد در مواجهه با بهانه جویی و شکایت کودک سر تسلیم فرود می آورند. والدین سهل انگار در تلاش هستند تا به شیوه ای موافق با تکانه ها، امیال و اعمال کودک رفتار کنند.
آنها توقع چندانی برای انجام کارهای منزل و رفتار صحیح از کودک خود ندارند. والدین سهل گیر خود را به کودک همچون منبعی معرفی می کنند که هرگاه بخواهند می توانند از آنها استفاده کنند، نه به عنوان عاملی فعال که مسوول شکل دهی یا تغییر رفتار کنونی یا آتی کودک است.
آنها به کودک اجازه می دهند، خود به تنظیم فعالیت هایش بپردازد، از اعمال کنترل اجتناب می ورزند و پیروی از معیارهای مشخص شده بیرونی را تشویق نمی کنند. والدین سهل گیر از استدلال استفاده می کنند و در دستیابی به اهدافشان آشکارا از زور استفاده نمی کنند.
والدین کودکان سهل انگار افرادی نسبتا ناپخته هستند که هنگام مواجهه با ناملایمات، تمایل به واپس روی دارند، این کودکان نسنجیده عمل می کنند و به فعالیت بی هدف می پردازند.
والدین سهل انگار نسبت به رفتار فرزندان تحمل پذیرند و در برابر اعمال خلاف چشم پوشی می کنند، معیارهایی برای رفتار کودکان در نظر نمی گیرند و رفتار کودکان را با دیده اغماض می نگرند، مگر آن که باعث صدمه و آسیب بدنی شوند.
والدین سهل انگار هیچ نظم و قاعده ای برای اوقات فراغت و مدت زمان تماشای تلویزیون فرزندان در نظر نمی گیرند، بر انجام تکالیف درسی فرزندان نظارتی ندارند و آنها را کنترل نمی کنند. والدین این فرزندان معتقدند که فرزندان را باید به حال خود گذاشت تا خود مسوولیت کارهای خود را به عهده بگیرند. والدین سهل انگار توجهی به نمرات درسی فرزندان خود ندارند و به آن اهمیتی نمی دهند.
نوجوانانی که والدین سهل انگار دارند بیشتر به طرف مواد مخدر و سایر رفتارهای مخرب کشیده می شوند زیرا والدین آنها ظاهرا برای فردیت، درک خود، آمادگی برای تغییر، بالا بردن توانایی انسان و مساوات طلبی در خانواده ارزش قائل اند ولی صرفا به این دلیل ادعای اعتقاد به این ارزش ها را دارند که از زیر بار مسوولیت شانه خالی کنند.
شیوه تربیتی اثر بخش
کودکان والدین مقتدر بیشتر از سایر کودکان رشد یافته اند. آنها بشاش، مسوولیت پذیر، دارای اعتماد به نفس، پیشرفت گرا و مشارکت جو هستند. نوجوانان خود گردان فردیت یافته و لایق، والدینی مقتدر دارند. در مقابل کودکان والدین مستبد اغلب دمدمی مزاج و ناراحت، زود رنج و بدون هدف هستند و رفتار خوشایندی با دیگران ندارند. سرانجام کودکان وال
نظرات شما عزیزان: